سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دزفول» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پوست کلفت

پوست کلفت

«تکذیب» در لسان عرب مصدر باب «تفعیل» از ریشه «کذب» است. اصولا عرب بادیه نشین در هزارو چهار صد سال پیش یا بیشترپیشتر! با این مفهوم آشنا بوده است. هرگاه چیزی به او نسبت داده می شده و وی آن را قبول نداشته از «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» استفاده می کرده است. بدین معنی که سخن نسبت داده شده اشتباه است. دیدید که مفهوم بسیار ساده و روشن بود.

در نتیجه هرگاه سخنی به طور علنی به کسی نسبت داده شود اگر «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت نگیرد به شکل اتوماتوار «تصدیق» بر وزن «تفعیل» از ریشه «صدق» انجام می شود و در این صورت حتی نه‌نه جون بعضی ها هم خواهد فهمید که چنین سخنی درست بوده است، چرا که «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت نگرفته است.

در همین راستا مدتی است از طرف جماعت تحصیل کرده و بیکار!!! دزفولی پیام های تبریکی برای استخدام های فامیلی در ادارات وسایر نهاد های دزفول صادر می شود و در این پیام ها به طور مثال استخدام دختر آقای بوقدار، همه اعضای محترم خانواده اعضای محترم شورای محترم اسلامی بوق، خواهر زن آقای بوق، عمه فلان بوق، زن برادر فلانی، شوهر عمه، دخترعمه، خاله،دختر خاله و … را در سازمان تحت امرشان به آن ها «تبریک» بر وزن «تفعیل» از ریشه «برک» و تهینت عرض نموده و برای آن ها آروزی موفقیت و توفیقات روز افزون می نمایند.( اگر دقت کنید همه هم الحمد لله از جنس اناث هستند و متاسفانه ذکور این جا هم شانس نداشته اند!!!)

خلاصه یک روز بوقداری است یک روز شورای محترم بوق، یک روز اداره بوق روز بعد هم بوقات دیگر!!!

حتی برخی شنیده ها از فجایع دیگری حکایت دارد. مثلا گفته می شود در برخی ادارات دزفول وقتی فامیل برای مثال فریدون را صدا می زنید تعداد زیادی از افراد سرخود را برمی گردانند و می گویند: بـله! یا در اصطلاح دسفیلی می گویند: هههههههـن! (اینجا یاد یک سکانس از فیلم اخراجی های دو افتادم آن جا که در زندان، مسئول عراقی داشت اسم افراد را می خواند و رسید به اسم عمو زنجیر باف. وقتی این را گفت همه باهم گفتند: بـله! بعد عراقی گفت: یعنی کُلُّکُم عموزنجیر باف؟؟؟ بازهم همه گفتند بـله! حال حکایت ادارات ماست یعنی کُلُّکُم فریدون؟؟؟) و یا گفته می شود در برخی ادارات افراد با فامیل های مشابه شماره دارند مثلا فریدون شماره یک، شماره دو، سه تا N. اگر با فامیلی فریدون مثلا کار داشته باشید باید شماره اش را هم بپرسید و وقتی به اداره مذکور مراجعه می فرمایید می گویید: با فریدون شماره هجده مثلا کار دارم! تازه این موارد مربوط به فامیل های نسبی است. سببی ها بماند که بویش در نیاید احیانا.(البته شنیده شده در برخی ادارات از اصطلاحات دسفیلی مثل فریدون کچکه، فریدون مارفریدون، فریدون گپه، فریدون وسطی، فری سیه، فری سفید،فری کلّو،فری شوپلشک، فری فرفره، فری شب پره و خلاصه از القاب گوناگون هم برای شناسایی استفاده می شود) البته امیدواریم این شنیده ها اشتباه باشد و از جانب مراجع صاحب ربط بی ربط ذی ربط با ربط «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت گیرد.

نکته جالب که ذهن نگارنده را مورد هجوم قرار داده و خواب را از چشمانش ربوده وگاهی سبب دیدن کابوس ها و خواب های آشفته برای جوانان بیکار دزفول می شود، عدم توجه و پاسخگویی مسئولان جان و عزیز به ملت و مردم درباره این مساله است. برای این کارشان چند حالت متصور است:

  • از کار خود به شدت راضی هستند! می توانند می کنند! تو هم می توانی بکن! عمه ات را ببر سرکار! اصلا چه معنی دارد کسی بوقدار باشد و دخترش بیکار باشد؟ اصلا مگه داریم دختربیکار بوقدار؟! و یا چه معنی دارد کسی در شورای محترم بوق باشد اما اعضای محترم خانوده اش به خصوص دخترهای خود و فامیلش بیکار باشند؟ واقعا چه معنی دارد؟ اصلا به کسی چه؟( اما بخش دردناک داستان استدلال های برخی متهمان است. شنیده ها حاکی از این است که برخی متهمان برای توجیه کارشان گفته اند: مگر بقیه نمی کنند؟ ما هم کردیم! مگر حسن فریدون، حسین فریدون را، یا محمد خاتمی، محمدرضا خاتمی را، یا بالاتر محمود خان، داوود خان را، یا برو بالا تر اصلا مگر امام خمینی، آسید احمدآقا را استخدام نکرده است؟! خب ما چیمان یا کجایمان از اینها کمتر است؟ ما هم می کنیم. استدلال هایی که روی دکتر نوبخت به عنوان پدراستدلال ایران را سفید کرده است. برای مثال دکتر نوبخت فرموده بود ما قیمت نان را گران نکردیم بلکه به نانوایی ها اجازه دادیم تا ۶۰ درصد قیمت را بالا ببرند یا گفته بودند ما بنزین را گران نکردیم فقط تک نرخی کردیم و …)
  • حالت دوم این است که مسئولان محترم؛ شرمنده، خجل و پشیمان اند و استحی می کنند از اینکه چیزی بگویند! بغض راه گلویشان را بسته و اشک در چشمانشان حلقه زده است و در این حالت می گویند: کاری است که شده دیگر چه می شود کرد! شما ببخشید! ان شا الله دیگر تکرار نمی شود.
  • حالت سوم این است که ما و یا خدای نکرده امت شهید پرور را به پشیزی یا به چیزی یا به چیزپشیزی به حساب نمی آورند که بخواهند پاسخگو باشند.
  • اما حالت چهارم اینکه با مفهوم «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» آشنا نیستند و نمی دانند اگر چیزی به آن ها نسبت داده شد و آن امر اشتباه بود باید به طور رسمی و علنی «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» را انجام داده و خود را بری از آن نسبت ناروا بگردانند. که البته ساحت جنابانشان از این انگ و ننگ بری است! ان شا الله

پس نوشت: البته همه موارد بالا شنیده هاست شما هم بشنوید و باور نکنید! بیخیال…

یاعلی

مصطفی بیاتی

  • سی دزفیل
  • ۰
  • ۰

 اخیرا شعری به نام مظلمه شهر من در فضای مجازی پخش شده است که متاسفانه برخی به جای اینکه به مضمون شعر و محتوای آن توجه کنند فقط و فقط با جوسازی های بچه گانه آن را توهین به مردم دزفول قلمداد کرده اند. در صورتی که این شعر برخاسته از دردی است که شهرمان بدان گرفتار شده است. ولی برخی منتظرند تا به این بهانه مردم را در مقابل روحانیت و کسانی که دغدغه دین دارند قرار دهند و با هوچی گری و بازی های های نخ نمای رسانه ای این درد را که ناشی از دغدغه بسیاری از اهالی فرهنگ دزفول است یک بازی سیاسی و حاصل کینه ورزی و یا در مخالفت با کنسرت نشان دهند. حال آن که مثل روز روشن است شاید در این شعر مشکلاتی بس اندک وجود داشته باشد اما حرف آن برای هر کس که دلش برای شهرش می تپد قابل تامل و هشدار دهنده است.

این بهانه ای شد برای مطلبی که در ادامه خواهید خواند:

چند وقت پیش که در خیابان های دزفول قدم می زدم با خودم فکر می کردم چرا یک دزفولی باید به تهران رفتن یا شبیه تهران شدن افتخار کند؟ چرا باید افتخار کرد که شبیه تهران باشیم؟ چرا زبان دزفولی در حال نابودی است؟ چرا بسیاری از سنت های دزفولی به فراموشی سپرده شده و روند تهرانیزاسیون در دزفول با سرعتی بیش تر از خود تهران در حال انجام است که به حول قوه الهی اگر یک مقدار بیشتر تلاش کنیم جلو تهران را هم خواهیم زد!!! وقتی به سرو روی شهر نگاه ساده ای می اندازی دزفول را یک تهران با مقیاس کوچک می بینی تهرانی کاریکاتوری!!! که تمامی افرادش از اهالی فرهنگش تا اقتصادش تا سیاستش به دنبال آنند که زورکی خود را شبیه پایتخت بکنند تا شاید ایشان هم پایتخت نشین گردند.و اگر هدف از طرح ها و وعده های مسوولین دزفول برای پیشرفت  شهرستان چیزی شبیه شهرهای بزرگ همچون پایتخت ایران اسلامی یعنی تهران شدن است که واویلاست!!! و این مصیبت را به تمام اهالی دزفول تسلیت می گویم؛ البته اگر هنوز اهالی دزفولمان خود را پایتخت مقاومت ایران اسلامی می دانند! درست است که ماهم پایتخت هستیم اما پایتخت مقاومتیم نه پایتختی مثل تهران...التبه ناگفته نماند که دزفولمان مدت هاست از خیلی چیزها رنج می برد و مردمانش خسته اند و خموده!

آن هایی که الان به بهانه چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری علم برگزاری همایش در کشور را بر دوش می کشند و هر روز اخباری از برگزاری همایش ها در کل کشور به گوش می رسد و در سالن های مختلف ! و برج های مختلف! مراسم برگزار می کنند و سالهاست در کشور اسلامی مان مناصبی را در اختیار دارند، چقدر برای نسل من کار کرده اند که شهرمان پایتخت مقاومت بماند؟ بنده منکر تلاش های ایشان در زمان جنگ نیستم اما جوان های امروز جوان های امروزند! در این سی سال یا بیست و اندی سال پس از جنگ برای جوانان ما چه کرده اید؟ دزفول را توانسته اید پایتخت مقاومت ایران نگهدارید؟ یا اینکه دزفول را به شهری خسته ونالان شهری که تکلیفش با خودش روشن نیست تبدیل نموده اید، الان هرکس هم بخواهد کاری بکند باید از سد تنومند شما رد شود.

شهری که معلوم نیست چه کسی باید حرف آخر را بزند شهری که همه در آن خود بزرگ پنداری کاذب دارند! و شهری که دوران گذار خطرناکی را طی می کند و همه ما و شما فقط نظاره گریم و سال تا سال در اقصی نقاط کشور جشنی می گیریم و به گذشته خود افتخار می کنیم. افتخار به گذشته کافی است !!! شما حتی در انتقال آرمان ها و دلاوری های خود در هشت سال دفاع مقدس به نسل های بعد هم موفق نبوده اید! البته با عرض معذرت...

آقایان خسته نباشید! کسی منکر زحمات شما نیست امر بر برخی مشتبه نشود اما نمی توانم از تقصیرات شما و کم کاری های شما در مورد نسل جوان دزفول بگذرم نسلی که قربانی سایه سنگین شماست و در تاریکی ای که سایه شما ایجاد کرده رشد کرده است. خواهشمندم پز بچه مسجدی ها را هم ندهید این بچه ها ربطی به کسی ندارند و با خون دل خوردن در جاهای مختلف شهر علمی برافراشته اند! پیشنهاد حقیر این است که همچون گذشته به افتخاراتی که در ایام ماضی داشته اید افتخار کنید و دزفول را هم به حال خودش رها کنید که سایتان سنگین است.

آخر نوشت: واقعا خداییش شانسم نداشتیم که درست تو روز چهارم خرداد شهر نمونه شدیم که همیشه تو هیاهوی آزادی خرمشهر گم میشه اصلا توی تقویم به اسم یه شهر روز نداریم تا اونجایی که خاطر من یاری میکنه مثلا قیام مردم قم یا آزادی خرمشهر قیام مردم تبریز و اینا داریم حالا درست بعد از روز سوم خرداد که تو تقویم روز مقاومت و ایثار وپیروزی است یه روز دیگه بعدش گذاشتن روز مقاومت و پایداری روز دزفول نمیگم کار خوبی نیست ولی بی سلیقگی توش موج میزنه!به هرکی هم میگی فقط یه لبخند تحویلت میده!!!

حرف زیاد است و مجال کوتاه....

مصطفی بیاتی

مظلمه شهر من

 

  • سی دزفیل
  • ۰
  • ۰
تخریب چهره روحانیت دزفول به نفع چه کسانی است؟
عده ای طبق معمول آماده اند تا به هر قیمتی از آب گل آلود ماهی بگیرند. آبی که این بار به بهانه کنسرت رضا صادقی گل آلوده شده است. جالب این جاست که به حول قوه اللهی و به برکت رود دز، از آب گل آلود ماهی بگیر!!! در دزفول فراوان یافت می شود و هرکس به خود اجازه می دهد در مسائل دینی و فرهنگی نظر کارشناسی بدهد. نظر کارشناسی دادن در مورد فرهنگ و یا به عبارت بهتر مسائل فرهنگی کار هر کسی نیست و آدم خود را می طلبد.
جالب آن است که برخی روحانیت را به دلیل دخالت در چنین مواردی متهم می کنند. اما خود به سادگی نظر کارشناسی می دهند. شایسته ان است هر کس در زمینه ای که لااقل حداقلی از تخصص و مطالعه را دارد ابراز نظر کارشناسی نماید.
اما بعد خطاب به کسانی که به دنبال حق و حقیقت هستند:
همه می دانند که کنسرت مذکور مجوز قانونی را گرفته است و مخالفت با قانون چنین و چنان است. اما چند نکته که به نظر میرسد باید مورد توجه قرار گیرد:
خطاب به رسانه های دزفول:
1-    تمام کسانی که در فضای رسانه ای دزفول دستی برآتش دارند بدانند هر جمله خلاف واقع و یا انتخاب هر تیتر تشنج زا که باعث برداشت اشتباه مردم از موضوع و یا مطلب خاصی شود تبعات سنگین و صدمات جبران ناپذیری خواهد داشت. انتخاب بخشی از سخنان علما و روحانیون که طبعا تنش زاست و بولد کردن آن ها باعث ایجاد فضای بداخلاقی رسانه ای خواهد شد و به شدت باید در این رابطه دقت کرد.
2-    یک طرفه به قاضی رفتن و اینکه با قیافه روشنفکر مابانه بدون شنیدن مستقیم سخنان حاج آقای سبط شیخ انصاری وهجوم سیل توهین ها و بداخلاقی ها به سمت ایشان مصداق بارز یک بداخلاقی رسانه ای است. ما برای پی بردن به دغدغه های این عالم و یا دیگر علمای شهرمان چاره ای جز صحبت رو در رو با ایشان نداریم. لذا از تمامی رسانه های دزفول می خواهیم در این آتش و کوره خود سوزی و خودزنی ندمند و آن را لحظه به لحظه شعله ور تر نکنند. چرا که دود این آتش هم درچشمان موافقان خواهد رفت و هم مخالفان.
خطاب به دوستانی که خود را حزب اللهی می دانند
1-    بحث های بدون اطلاع دقیق و صحیح از اصل ماجرا و جریاناتی که بین مسئولین شهری گذشته است به جز خودزنی و خود سوزی ثمره ای به دنبال ندارد. اینکه همدیگر را و موافقان و مخالفان را تا مرز کفر ببریم و لب به توهین از نوع حزب اللهی اش بگشاییم آینده ای تاریک را برای این جریان در پی خواهد داشت. و غرق شدن در این فضا قطعا به نفع کسانی خواهد بود که کینه دیرینه ای از روحانیت دارند.
2-    هی پشت سر هم بیانیه صادر کردن و اعلام موضع و سخنرانی کردن هیچ جایگاهی در این فضا ندارد و به جز از راه صحبت مستقیم و رو در رو در فضایی آرام مشکل هرگز حل نخواهد شد.
خطاب به مسئولینی که فقط اطرافیان خود را ظاهرا مردم می دانند
1-    دوران اینکه یک مسئله ساده را به نوعی خواسته عمومی ملت بدانید و خود را در جبهه مردم قرار داده و این گونه القا نمایید که گویی حاج آقای سبط شیخ انصاری در جلو مردم ایستاده است و شما فقط نماینده مردمید به سر آمده است. ملت و مردم دزفول کاملا هوشیارند و فضا را رصد می کنند و می دانند چه کسانی نماینده واقعی ملت هستند. واقعا کسی که بدون هیچ گونه آگاهی در رابطه با مسائل فرهنگی نظر می دهد و خود را نماینده مردم می داند به فکر مردم است و یا اینکه ناخواسته در حال خیانت به مردم است؟؟؟
2-    آن دسته از مسئولینی که در دزفول نبوده اند و یا آشنایی کامل با این شهر ندارند و یا مصرانه و باغرض قبلی در این آتش می دمند دقت کنند و شرابط بومی منطقه را در نظر بگیرند مردم فقط اطرافیان ما نیستند مردم فقط آن هایی که در فضای مجازی حضور دارند نیستند. مردم آن هایی که هورا می کشند و کف می زنند نیستند بلکه پدر کارمند بنده که سر از کامپیوتر و موبایل در نمی آورد هم هست آیا به این هم فکر می کنید یا فقط هورا کشیدن ها و هوچی گری ها را می بینید؟؟؟!!! که جاهل چون تبل پرآوازه است و میان تهی!
در پایان امیدوارم به این بلوغ برسیم که هیچ گاه یک مسئله فرهنگی را که راه حلی جز گفتگو و بحث مستقیم ندارد به فضاهای متاسفانه مسموم رسانه ای نکشانیم. و فضا را برای خدشه دار شدن سیمای مقدس روحانیت اصیل فراهم ننماییم و هیچ گاه به طرف های مقابل خود توهین نکنیم و ان ها را به تمسخر نگیریم علی الخصوص اگر یک طرف روحانیت اصیل باشند که ما در طول تاریخ دیانت خود را مدیون آن ها هستیم.
 
مصطفی بیاتی
  • سی دزفیل