کم کم ایام تابستان و روزهای گرما از راه می رسد و بازهم احتمالا شاهد قصه تکراری سواحل رود دز و خیل مسافران و گردشگرانی خواهیم بود که برای گذراندن یک روز خوب و به یادماندنی! به پایتخت مقاومت ایران اسلامی! خواهند آمد و به همراه برخی شهروندان محترم دزفولی، سواحل رود دز و علی کله را به سواحل دریای خزر و شاید هم آنتالیا و… تبدیل خواهند کرد. و در برخی! مناطق شاهد دود و دم قلیان ها و در مناطق دیگر شاهد صحنه های دیدنی! از بی بند و باری برخی دیگر خواهیم بود.مخصوصا در ماه مبارک رمضان که بر زشتی کار افزوده می شود.
هدف از این نوشته تنها نق زدن و سیاه نمایی اوضاع نیست. بلکه هدف یادآوری این مطلب است که تکلیف مسئولین شهری و البته فعالین فرهنگی و مذهبی دزفول باید نه تنها با این مسئله بلکه در سطح کلان تر با معضلات مشابه روشن گردد. همان طور که بر همگان واضح و مبرهن است زمان بیانیه دادن و شعار دادن گذشته است! زمان تعطیل کردن علی کله و تفریحگاه های مشابه به سر آمده است. پیشنهاد نگارنده این است که برای شروع، مسئولین، فعالین و دغدغه مندان دزفول یکی از دوحالتی را که در ادامه خواهد آمد انتخاب نمایند:
حالت اول: دزفول را پایتخت مقاومت! ایران بدانیم و این گونه مسائل را دون شان دارالمومنین! دزفول متصور شویم. در این حالت باید فکری کرد. باید آن دسته از کسانی که در فصل گرما دادشان بلند می شود و فریاد وااسلاما وااسلاما سر می دهند از الان که البته دیر هم شده برای این معضل تدبیری بیاندیشند. اگر مسئولین دزفول هم مانند هر انسان دغدغه مندی این حالت را انتخاب نموده اند پس باید به لوازمش هم پایبند باشند، باید از افراد کار بلد، صاحبنظران و نخبگان بخواهند که در این باره چاره اندیشی کنند نه اینکه به خواب زمستانی رفته و در فصل بهار چشم بگشایند که کار از کار گذشته باشد. آنگاه کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفته و از این تعابیرکه: اینگونه شرایط مناسب دارالمومنین! دزفول نیست و اینکه این لاابالی گری ها شایسته مردم پایتخت مقاومت ایران اسلامی!!! نیست و این حرف ها استفاده کنند. هی هندوانه زیر بغل مردم گذاشتن که شما دزفول قهرمانید و شما چنین و چنانید راه به جایی نخواهد برد، باید فکری کرد. باید کسانی که مسئولند به فکر باشند.و دنبال راه حل های عملیاتی برای این معضل باشند.
حالت دوم: بیخیال قضیه باشیم. خیلی راحت و آسوده مثل سایر مناطق و شهر ها، مثل سواحل دریای خزر و جاهایی مانند آن به هنجارشکنان اجازه دهیم آزاد باشند. و در کمال آرامش به بی بند و باری خود بپردازند و اصطلاحا حالش را ببرند. نه وقت خودمان را بگیریم که بیانیه تنظیم کنیم و شعار دهیم و هر از چند گاهی تعدادی از مامورین محترم نیروی انتظامی را با باتوم بفرستیم گشتی بزنند و مردم را بترسانند و قلیان جمع کنند و نه باعث شویم که عزیزان بی بند و بار ما عیش و نوششان ته نشینشان نشود. خیلی جنتلمن وار اجازه دهیم مردم زنگیشان را بکنند. رگ گردنمان هم بیرون نزد. و همه چی آرومه من چقدر خوشبختم باشیم!!!
به جان مسئولین دزفول قسم؛ بگیر و ببند و ایجاد محدودیت و فریاد های بیهوده راه به جایی نخواهد برد و این مشکل را پیچیده تر خواهد کرد. سواحل دزفول نیازمند برنامه ریزی درست به وسیله کارشناسان و صاحب نظران است. امید است که نهاد هایی مثل شورای فرهنگ عمومی و دیگر نهادهای فرهنگی دزفول قدری دقیق تر و عمیق تر به این مسائل بنگرند. دوباره به جان مسئولین دزفول قسم می خورم دعوت از صاحب نظران و خبرگان فرهنگی از داخل و خارج شهرستان برای بحث و تبادل نظر و یافتن راه حل های عملیاتی و علمی، نه تنها مایه خفت و خاری مسئولین دزفول احیانا! نیست بلکه مایه سربلندی و عزت و غرورشان هم باید باشد. ان شا الله
مصطفی بیاتی
- ۹۴/۰۳/۱۳