سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استخدام» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پوست کلفت

پوست کلفت

«تکذیب» در لسان عرب مصدر باب «تفعیل» از ریشه «کذب» است. اصولا عرب بادیه نشین در هزارو چهار صد سال پیش یا بیشترپیشتر! با این مفهوم آشنا بوده است. هرگاه چیزی به او نسبت داده می شده و وی آن را قبول نداشته از «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» استفاده می کرده است. بدین معنی که سخن نسبت داده شده اشتباه است. دیدید که مفهوم بسیار ساده و روشن بود.

در نتیجه هرگاه سخنی به طور علنی به کسی نسبت داده شود اگر «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت نگیرد به شکل اتوماتوار «تصدیق» بر وزن «تفعیل» از ریشه «صدق» انجام می شود و در این صورت حتی نه‌نه جون بعضی ها هم خواهد فهمید که چنین سخنی درست بوده است، چرا که «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت نگرفته است.

در همین راستا مدتی است از طرف جماعت تحصیل کرده و بیکار!!! دزفولی پیام های تبریکی برای استخدام های فامیلی در ادارات وسایر نهاد های دزفول صادر می شود و در این پیام ها به طور مثال استخدام دختر آقای بوقدار، همه اعضای محترم خانواده اعضای محترم شورای محترم اسلامی بوق، خواهر زن آقای بوق، عمه فلان بوق، زن برادر فلانی، شوهر عمه، دخترعمه، خاله،دختر خاله و … را در سازمان تحت امرشان به آن ها «تبریک» بر وزن «تفعیل» از ریشه «برک» و تهینت عرض نموده و برای آن ها آروزی موفقیت و توفیقات روز افزون می نمایند.( اگر دقت کنید همه هم الحمد لله از جنس اناث هستند و متاسفانه ذکور این جا هم شانس نداشته اند!!!)

خلاصه یک روز بوقداری است یک روز شورای محترم بوق، یک روز اداره بوق روز بعد هم بوقات دیگر!!!

حتی برخی شنیده ها از فجایع دیگری حکایت دارد. مثلا گفته می شود در برخی ادارات دزفول وقتی فامیل برای مثال فریدون را صدا می زنید تعداد زیادی از افراد سرخود را برمی گردانند و می گویند: بـله! یا در اصطلاح دسفیلی می گویند: هههههههـن! (اینجا یاد یک سکانس از فیلم اخراجی های دو افتادم آن جا که در زندان، مسئول عراقی داشت اسم افراد را می خواند و رسید به اسم عمو زنجیر باف. وقتی این را گفت همه باهم گفتند: بـله! بعد عراقی گفت: یعنی کُلُّکُم عموزنجیر باف؟؟؟ بازهم همه گفتند بـله! حال حکایت ادارات ماست یعنی کُلُّکُم فریدون؟؟؟) و یا گفته می شود در برخی ادارات افراد با فامیل های مشابه شماره دارند مثلا فریدون شماره یک، شماره دو، سه تا N. اگر با فامیلی فریدون مثلا کار داشته باشید باید شماره اش را هم بپرسید و وقتی به اداره مذکور مراجعه می فرمایید می گویید: با فریدون شماره هجده مثلا کار دارم! تازه این موارد مربوط به فامیل های نسبی است. سببی ها بماند که بویش در نیاید احیانا.(البته شنیده شده در برخی ادارات از اصطلاحات دسفیلی مثل فریدون کچکه، فریدون مارفریدون، فریدون گپه، فریدون وسطی، فری سیه، فری سفید،فری کلّو،فری شوپلشک، فری فرفره، فری شب پره و خلاصه از القاب گوناگون هم برای شناسایی استفاده می شود) البته امیدواریم این شنیده ها اشتباه باشد و از جانب مراجع صاحب ربط بی ربط ذی ربط با ربط «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» صورت گیرد.

نکته جالب که ذهن نگارنده را مورد هجوم قرار داده و خواب را از چشمانش ربوده وگاهی سبب دیدن کابوس ها و خواب های آشفته برای جوانان بیکار دزفول می شود، عدم توجه و پاسخگویی مسئولان جان و عزیز به ملت و مردم درباره این مساله است. برای این کارشان چند حالت متصور است:

  • از کار خود به شدت راضی هستند! می توانند می کنند! تو هم می توانی بکن! عمه ات را ببر سرکار! اصلا چه معنی دارد کسی بوقدار باشد و دخترش بیکار باشد؟ اصلا مگه داریم دختربیکار بوقدار؟! و یا چه معنی دارد کسی در شورای محترم بوق باشد اما اعضای محترم خانوده اش به خصوص دخترهای خود و فامیلش بیکار باشند؟ واقعا چه معنی دارد؟ اصلا به کسی چه؟( اما بخش دردناک داستان استدلال های برخی متهمان است. شنیده ها حاکی از این است که برخی متهمان برای توجیه کارشان گفته اند: مگر بقیه نمی کنند؟ ما هم کردیم! مگر حسن فریدون، حسین فریدون را، یا محمد خاتمی، محمدرضا خاتمی را، یا بالاتر محمود خان، داوود خان را، یا برو بالا تر اصلا مگر امام خمینی، آسید احمدآقا را استخدام نکرده است؟! خب ما چیمان یا کجایمان از اینها کمتر است؟ ما هم می کنیم. استدلال هایی که روی دکتر نوبخت به عنوان پدراستدلال ایران را سفید کرده است. برای مثال دکتر نوبخت فرموده بود ما قیمت نان را گران نکردیم بلکه به نانوایی ها اجازه دادیم تا ۶۰ درصد قیمت را بالا ببرند یا گفته بودند ما بنزین را گران نکردیم فقط تک نرخی کردیم و …)
  • حالت دوم این است که مسئولان محترم؛ شرمنده، خجل و پشیمان اند و استحی می کنند از اینکه چیزی بگویند! بغض راه گلویشان را بسته و اشک در چشمانشان حلقه زده است و در این حالت می گویند: کاری است که شده دیگر چه می شود کرد! شما ببخشید! ان شا الله دیگر تکرار نمی شود.
  • حالت سوم این است که ما و یا خدای نکرده امت شهید پرور را به پشیزی یا به چیزی یا به چیزپشیزی به حساب نمی آورند که بخواهند پاسخگو باشند.
  • اما حالت چهارم اینکه با مفهوم «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» آشنا نیستند و نمی دانند اگر چیزی به آن ها نسبت داده شد و آن امر اشتباه بود باید به طور رسمی و علنی «تکذیب» بر وزن «تفعیل» از ریشه «کذب» را انجام داده و خود را بری از آن نسبت ناروا بگردانند. که البته ساحت جنابانشان از این انگ و ننگ بری است! ان شا الله

پس نوشت: البته همه موارد بالا شنیده هاست شما هم بشنوید و باور نکنید! بیخیال…

یاعلی

مصطفی بیاتی

  • سی دزفیل