سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

سی دزفیل

دغدغه هایم برای شهر دزفول

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

فکر عملیاتی امام

یکی از نکات قابل تامل و بسیار مهم در سخنرانی اخیر مقام معظم رهبری که البته متاسفانه این سخن و نکته بسیار ساده اما اساسی و راهگشای ایشان زیرسایه بحث های سیاسی مطرح شده در آن روز گم شد و کمتر کسانی بدان پرداختند، تاکید بر فکر و راه عملیاتی امام خمینی (ره) بود.

«خصوصیّت دیگر این مکتب فکری این بود که زنده و پویا و پر تحرّک و عملیّاتی بود؛ مثل بعضی از اندیشه‌پردازی‌ها و تئوری‌سازی‌های روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهای زیبا و قشنگی است امّا در میدان عمل کارایی ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عملیّاتی بود؛ قابل تحقّق در میدان عمل بود؛ به همین دلیل هم به پیروزی رسید و پیش رفت؛ این حرکت، مسیر تاریخ کشور ما را عوض کرد.»( بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد ارتحال امام)

حرف های قشنگ قشنگ زدن در مسائل مختلف سیاسی و به خصوص فرهنگی که امروزه متاسفانه در سخنان مسئولین و سیاست گذاران کشور دیده می شود، شاید برای مدت کوتاهی مذاق ما را شیرین کند، شاید رای هم بیاوریم!!!، اما تا در میدان عمل نتایج عملیاتی خود را به طور ملموس بر روی زندگی مردم نداشته باشد محکوم به شکست است.

این سخن نه تنها در موردی که مقام معظم رهبری اشاره می کنند؛ بلکه در سطوح مختلف سیاستگذاری و تصمیم گیری می تواند مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه یکی از آفت هایی که سیاست گذاران و تصمیم گیران ما بدان مبتلا هستند، تصمیم گیری در خلا است. سیاست هایی که فقط با توجه به نهاد سیاستگذار اتخاذ می شوند و دو رکن اساسی دیگر یعنی نهاد اجرا کننده و مخاطب یا نادیده گرفته می شوند ویا توجه بسیار کمی بدان ها می شود. فرضا اسنادی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین می شود و دراختیار نهاد های اجرا کننده قرار می گیرد. اما کسی به اجرایی شدن یا نشدن آن کاری ندارد. شاید امکان تحقق توسط آن نهاد مجری وجود نداشته باشد و هزار شاید دیگر … . به این سخن مقام معظم رهبری دقت کنید:

«به‌هرحال این اسنادی را که تهیه کردید را جدی بگیرید و این‌جور هم نباشد که مثلا فرض کنید که یک سندی را که مربوط به دستگاه آموزش عالی است، یا مربوط به وزارت بهداشت است، یا مربوط به آموزش و پرورش است، یا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوین کند، تصویب کند، بسپارد به آن دستگاه و بکشد کنار؛ نه، این مصلحت نیست. بایستی نظارت خودش را بر کیفیت اجرا، بر اجرایی شدن آن ادامه بدهد؛ حالا یا تا پایان کار، یا لااقل تا وقتی که این کار به جریان بیفتد و ببینند که دارد اجرا میشود. بنابراین اینجا هم مسئولیت شورا در مورد ضمانت اجرا به‌نظر ما زیاد است.»(مقام معظم رهبری دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی)

البته پرداختن به این مسائل در سیاستگذاری های کلان مجال دیگری می طلبد.همان طور که گفته شد عملیاتی فکر کردن تنها مختص به بحث های کلان مملکتی نیست و مخاطب آن می تواند نهادهای فرهنگی و فعالین فرهنگی شهرستان هم باشد. کسانی که برای ارتقا و اعتلای شهرشان دلشان می تپدو از هیچ کوششی در این راستا فروگذار نمی کنند. سخن مقام معظم رهبری در کار های کوچک فرهنگی ما در سطح شهرستان و حتی محله و منطقه هم جاری و ساری است.

عملیاتی فکر کردن منافاتی با نظر و ایده فرهنگی دادن و یا به عبارت دیگر نظریه پردازی کردن ندارد، اما خوب حرف زدن و خوب نظریه دادن تا زمانی که به عمل نرسد و نتایج ملموس آن در زندگی ملت دیده نشود نه تنها به هیچ دردی نخواهد خورد بلکه می تواند اثرات و تبعات مضری هم داشته باشد.آفتی که امروزه گریبانگیر فعالین فرهنگی در سطح شهرستان هم شده است . البته به این مورد  یکدل نشدن عجیبی که بین این نیرو ها وجود دارد را هم اضافه کنید. نظراتی که در نگاه اول جذاب و قشنگ به نظر برسند اما طبق گفته مقام معظم رهبری در میدان عمل کارایی نداشته باشند و قابل تحقق در میدان عمل نباشند سودی برای ما نخواهند داشت. چرا که بدون توجه به فضای واقعی موجود ارائه می شوند. برای رسیدن به نظراتی که بیشترین کارایی و اثر بخشی را داشته باشند توجه به عملیاتی بودن حرف اول را می زند همانطور که در مکتب و تفکر امام خمینی (ره) چنین است.

 

مصطفی بیاتی

  • سی دزفیل
  • ۰
  • ۰

کم کم ایام تابستان و روزهای گرما از راه می رسد و بازهم احتمالا شاهد قصه تکراری سواحل رود دز و خیل مسافران و گردشگرانی خواهیم بود که برای گذراندن یک روز خوب و به یادماندنی! به پایتخت مقاومت ایران اسلامی! خواهند آمد و به همراه برخی شهروندان محترم دزفولی، سواحل رود دز و علی کله را به سواحل دریای خزر و شاید هم آنتالیا و… تبدیل خواهند کرد. و در برخی! مناطق شاهد دود و دم قلیان ها و در مناطق دیگر شاهد صحنه های دیدنی! از بی بند و باری برخی دیگر خواهیم بود.مخصوصا در ماه مبارک رمضان که بر زشتی کار افزوده می شود.

علی کله دزفول 4

هدف از این نوشته تنها نق زدن و سیاه نمایی اوضاع نیست. بلکه هدف یادآوری این مطلب است که تکلیف مسئولین شهری و البته فعالین فرهنگی و مذهبی دزفول باید نه تنها با این مسئله بلکه در سطح کلان تر با معضلات مشابه روشن گردد. همان طور که بر همگان واضح و مبرهن است زمان بیانیه دادن و شعار دادن گذشته است! زمان تعطیل کردن علی کله و تفریحگاه های مشابه به سر آمده است. پیشنهاد نگارنده این است که برای شروع، مسئولین، فعالین و دغدغه مندان دزفول یکی از دوحالتی را که در ادامه خواهد آمد انتخاب نمایند:

حالت اول: دزفول را پایتخت مقاومت! ایران بدانیم و این گونه مسائل را دون شان دارالمومنین! دزفول متصور شویم. در این حالت باید فکری کرد. باید آن دسته از کسانی که در فصل گرما دادشان بلند می شود و فریاد وااسلاما وااسلاما سر می دهند از الان که البته دیر هم شده برای این معضل تدبیری بیاندیشند. اگر مسئولین دزفول هم مانند هر انسان دغدغه مندی این حالت را انتخاب نموده اند پس باید به لوازمش هم پایبند باشند، باید از افراد کار بلد، صاحبنظران و نخبگان بخواهند که در این باره چاره اندیشی کنند نه اینکه به خواب زمستانی رفته و در فصل بهار چشم بگشایند که کار از کار گذشته باشد. آنگاه کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفته  و از این تعابیرکه: اینگونه شرایط مناسب دارالمومنین! دزفول نیست و اینکه این لاابالی گری ها شایسته مردم پایتخت مقاومت ایران اسلامی!!! نیست و این حرف ها استفاده کنند. هی هندوانه زیر بغل مردم گذاشتن که شما دزفول قهرمانید و شما چنین و چنانید راه به جایی نخواهد برد، باید فکری کرد. باید کسانی که مسئولند به فکر باشند.و دنبال راه حل های عملیاتی برای این معضل باشند.

حالت دوم: بیخیال قضیه باشیم. خیلی راحت و آسوده مثل سایر مناطق و شهر ها، مثل سواحل دریای خزر و جاهایی مانند آن به هنجارشکنان اجازه دهیم آزاد باشند. و در کمال آرامش به بی بند و باری خود بپردازند و اصطلاحا حالش را ببرند. نه وقت خودمان را بگیریم که بیانیه تنظیم کنیم و شعار دهیم و هر از چند گاهی تعدادی از مامورین محترم نیروی انتظامی را با باتوم بفرستیم گشتی بزنند و مردم را بترسانند و قلیان جمع کنند و نه باعث شویم که عزیزان بی بند و بار ما عیش و نوششان ته نشینشان نشود. خیلی جنتلمن وار اجازه دهیم مردم زنگیشان را بکنند. رگ گردنمان هم بیرون نزد. و همه چی آرومه من چقدر خوشبختم باشیم!!!

به جان مسئولین دزفول قسم؛ بگیر و ببند و ایجاد محدودیت و فریاد های بیهوده راه به جایی نخواهد برد و این مشکل را پیچیده تر خواهد کرد. سواحل دزفول نیازمند برنامه ریزی درست به وسیله کارشناسان و صاحب نظران است. امید است که نهاد هایی مثل شورای فرهنگ عمومی و دیگر نهادهای فرهنگی دزفول قدری دقیق تر و عمیق تر به این مسائل بنگرند. دوباره به جان مسئولین دزفول قسم می خورم دعوت از صاحب نظران و خبرگان فرهنگی از داخل و خارج شهرستان برای بحث و تبادل نظر و یافتن راه حل های عملیاتی و علمی، نه تنها مایه خفت و خاری مسئولین دزفول احیانا! نیست بلکه مایه سربلندی و عزت و غرورشان هم باید باشد. ان شا الله

مصطفی بیاتی

علی کله دزفول

  • سی دزفیل
  • ۰
  • ۰

به مناسبت اتفاقات اخیر و تلاش های بی وقفه جناب رجایی برای هماهنگی دیدار دزفولی ها با هاشمی رفسنجانی مطلبی که در سال گذشته درباره غلامعلی رجایی نوشته بودم را  بازنشر می کنم.

مدتی است مشاور فرهنگی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول انجام برخی کارها و درواقع ادای دین خود به انقلاب است! ایشان که آقای هاشمی رفسنجانی را مرد رویاهای خود می داند از نزدیکان آیت الله است. آقای غلامعلی رجایی متولد دزفول است و سالها در دزفول بوده و سابقه مبارزه علیه طاغوت و جانبازی در هشت سال دفاع مقدس را هم دارد. دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه تربیت مدرس گرفته است. اما اخیرا فعالیت های او در دزفول و شاید تاثیر گذاری او در برخی عزل و نصب ها و همچنین شائبه کاندیداتوری او برای انتخابات مجلس در دزفول مسله ساز شده است. رجایی سالهاست در فضای مجازی هم فعالیت می کند که البته در این سالها خوراک های مناسبی هم برای سایت های ضد انقلاب فراهم کرده است که در ادامه به برخی اشاره خواهم کرد.

لازم به ذکر است که رفت و آمد های مشکوک اخیر وی به دزفول ما را برآن داشت تا اندکی در مورد او بیشتر بدانیم.

در مدت اخیر ایشان تقریبا همه را از لب تیغ گذرانده است؛ ازسخنان اخیرش در مورد امام بگیرید که گفته بود امام در مورد ماندن تمام مردم در شهرها در هشت سال دفاع مقدس اشتباه کرده بود و همچنین گفته اند این سخن امام  که فرمودند: «مصدق مسلمان نیست،» اشتباه بود. امام در موارد متعدد اشتباه کردند؛ و من اشتباهات وصیت نامه امام را استخراج کرده ام تا شورای نگهبان را متهم کردن به جانبداری و دروغ گویی و تحت تاثیر نهاد امنیتی خاص بودن(که منظور ایشان رد صلاحیت شدن حاج آقای هاشمی است ) تا دولت قبلی و صدا وسیما که فرموده بودند از اسم ضرغامی نفرت دارم. حال فکر می کنید نفرت ایشان برای چه بوده است؟؟ برای اینکه در مستندی پانزده دقیقه ای به جنایات سران فتنه اشاره شده بود و ایشان با قیافه ای روشنفکرانه فرموده بودند: ای وای چرا به آقایان موسوی و کروبی(سران فتنه خودمان) یکطرفه توهین شده و اتهام زنی صورت گرفته است درحالی که ایشان در حصرند!!!

از دیگر گفته های جالب ایشان اینست که : مرحوم ملک عبدالله در نامه خود خطاب به آقای هاشمی نوشته است اخوک عبدالله یعنی از طرف برادر تو عبدالله و ایشان فرموده بودند که: باید قدر این اعتمادها را بسیار دانست. افسوس که بعضی نمی‌دانند. عجب یعنی اینکه ملک عبدالله جنایتکار خود را  برادر آقای هاشمی بداند خیلی خوب است وباید قدرش را بدانیم؟؟؟!!!

اما این حامی سران فتنه اخیرا پا را فراتر هم گذاشته است و در یک جلسه جنجالی در دانشگاه یزد اینگونه فرموده اند: با حصر نمی شود تفکر سیاسی را منزوی کرد با حبس نمی شود. ریختن در اوین و بچه های مردم را زدن و بعد راست راست بیایند بگویند بازرسی ساده بوده مگر چه کرده اند؛ راست راست مردک می گوید خبری نبود. بازرسی ساده بوده است! به قول آن عزیز(میرحسین موسوی) که در تلویزیون گفت در چشم مردم نگاه کردند و دروغ گفتند؛ بیایید به زور رأی بازی، رأی سازی و تقلب کشور را ببرید به یک سمتی و مسئولی که با رأی جعلی می آید بر سر کار نامشروع است.

ایشان هنوز میر حسین موسوی را عزیز خطاب می کند و جالب اینجاست که خود را ولایی هم می داند.

عجیب تر این است که ایشان رای به روحانی را رای مردم به تغییر می داند و مردم مردم می کند اما رای ۲۴ ملیونی به احمدی نژاد را رای بازی و رای سازی!!! آقای عزیز دوران اینکه بگویی اگر نظر ما شددرست است اگر نه تقلب شده گذشته است. دیگر آن که انتخابات ۲۴ میلیونی در همان دولتی انجام شد که آقای روحانی هم با همان سیستم سرکار آمد. آن ۲۴ میلیون هم به خدا مردم بودند والله انصاف هم چیز خوبی است. تنها کسانی که به شما رای می دهند مردم نیستند؛ کسانی که به مخالف شما هم رای می دهند مردمند، این را بفهمید لطفا! خیلی سخت است؟؟؟!!!

البته جنابشان در مورد هسته ای هم نظر داده اند که بله غنی سازی ۲۰ درصد می خواستیم که چه کنیم؟ عجب! شما نمی دانی واقعا؟! اگر راست می گویی به این لینک برو و بخوان(برای رفتن به این لینک کلیک کنید)

جالب تر آنست که ایشان در مورد آیت الله مصباح هم گفته بودند: ایشان که برای مردم کاندیدای اصلح انتخاب می کند، چرا  یکبار نامش در صحیفه امام نیامده؟ چرا یک حکم از امام نگرفته است؟!!! استدلال به این ضعیفی واقعا نوبر است و از آقای رجایی بعید است!!! مثلا حالا سرفتنه آقای کروبی که شانصد بار نامش در صحیفه هست و چندین حکم هم از امام دارد چه گلی بر سرما زده جز حقارت و ذلت ملت ایران. آخر این چه استدلالی است. ایشان در یادداشتی از فیلتر شدن سایت مراجع عظام تقلید گله می نماید و فریاد بر می آورد که چرا باید سایت های مراجع عظام فیلتر باشد حال منظورشان کیست آیت الله صانعی و منتظری و امثالهم…

فکر می کنم همین مقدار در مورد نظرات ایشان کافی باشد.

 اما مطلب بعدی و خاتمه بحث: ( شاید این مطلب را همسر محترم سید احمد آقا که ظاهرا واسطه آمدن ایشان به دزفول هم آقای رجایی بوده اند بخواند جالب باشد)

آقای رجایی در مورد سید احمد آقا می گوید: «با اینکه امام او را صاحب فکر و اندیشه می دانست اما هیچوقت کسی او را ندید که در برابر امام از خود رأی و نظری داشته باشد… امین امام بود و این بزرگترین مشخصه او بود… در انتقال پیام‌های مکتوب امام دقیق و حساس بود با اینکه از امام اجازه اصلاح جزئی در پیام های او را داشت هرگز از این اختیار استفاده نکرد… کاملاً به امام وفادار بود و تا آخر عمر به او وفادار ماند»

اما همین آقایی که اینقدر خوب درباره وفاداری حاج احمد خمینی به امام و میزان ولایتمداری او مطلب می‌نویسد، روز ۲۹ آذرماه ۹۳، همزمان با درگذشت مرحوم آقای منتظری مطلب دیگری نوشته بود به اسم دریغ از بزرگی که قدرناشناخته ماند! که ۱۸۰ درجه با مطلب فعلی تفاوت داشت. در آن نوشته دیگر اثری از این بند وصیت‌نامه حاج احمد نبود که «من در جهت مصلحت امام به هیچ فرد و گروهی رحم نکرده‌ام و خیلی‌ها را در این راستا رنجانده‌ام که هنوز هم از این جهت ناراحت نیستم»

همه سعی و تلاش آقای رجایی در آن مطلب قبلی، این بود که اختلافات اساسی بین امام و آقای منتظری و همچنین بین حاج احمد خمینی و آقای منتظری، را به خوبی و خوشی حل و فصل کند و با استناد به یک سری خاطرات نامعلوم و شخصی، تغییر مواضع حاج احمد خمینی را به خواننده القا نماید. به هر حال حاج احمد خمینی یا به امام وفادار بود و تا آخر عمر همچنان خط امامی باقی ماند و یا اینکه پشیمان شد و از امام برگشت و به آقای منتظری پیوست!

سخن در مورد آقای رجایی مجال فراوان می طلبد اما افسوس…

مصطفی بیاتی

325w

  • سی دزفیل
  • ۰
  • ۰

 اخیرا شعری به نام مظلمه شهر من در فضای مجازی پخش شده است که متاسفانه برخی به جای اینکه به مضمون شعر و محتوای آن توجه کنند فقط و فقط با جوسازی های بچه گانه آن را توهین به مردم دزفول قلمداد کرده اند. در صورتی که این شعر برخاسته از دردی است که شهرمان بدان گرفتار شده است. ولی برخی منتظرند تا به این بهانه مردم را در مقابل روحانیت و کسانی که دغدغه دین دارند قرار دهند و با هوچی گری و بازی های های نخ نمای رسانه ای این درد را که ناشی از دغدغه بسیاری از اهالی فرهنگ دزفول است یک بازی سیاسی و حاصل کینه ورزی و یا در مخالفت با کنسرت نشان دهند. حال آن که مثل روز روشن است شاید در این شعر مشکلاتی بس اندک وجود داشته باشد اما حرف آن برای هر کس که دلش برای شهرش می تپد قابل تامل و هشدار دهنده است.

این بهانه ای شد برای مطلبی که در ادامه خواهید خواند:

چند وقت پیش که در خیابان های دزفول قدم می زدم با خودم فکر می کردم چرا یک دزفولی باید به تهران رفتن یا شبیه تهران شدن افتخار کند؟ چرا باید افتخار کرد که شبیه تهران باشیم؟ چرا زبان دزفولی در حال نابودی است؟ چرا بسیاری از سنت های دزفولی به فراموشی سپرده شده و روند تهرانیزاسیون در دزفول با سرعتی بیش تر از خود تهران در حال انجام است که به حول قوه الهی اگر یک مقدار بیشتر تلاش کنیم جلو تهران را هم خواهیم زد!!! وقتی به سرو روی شهر نگاه ساده ای می اندازی دزفول را یک تهران با مقیاس کوچک می بینی تهرانی کاریکاتوری!!! که تمامی افرادش از اهالی فرهنگش تا اقتصادش تا سیاستش به دنبال آنند که زورکی خود را شبیه پایتخت بکنند تا شاید ایشان هم پایتخت نشین گردند.و اگر هدف از طرح ها و وعده های مسوولین دزفول برای پیشرفت  شهرستان چیزی شبیه شهرهای بزرگ همچون پایتخت ایران اسلامی یعنی تهران شدن است که واویلاست!!! و این مصیبت را به تمام اهالی دزفول تسلیت می گویم؛ البته اگر هنوز اهالی دزفولمان خود را پایتخت مقاومت ایران اسلامی می دانند! درست است که ماهم پایتخت هستیم اما پایتخت مقاومتیم نه پایتختی مثل تهران...التبه ناگفته نماند که دزفولمان مدت هاست از خیلی چیزها رنج می برد و مردمانش خسته اند و خموده!

آن هایی که الان به بهانه چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری علم برگزاری همایش در کشور را بر دوش می کشند و هر روز اخباری از برگزاری همایش ها در کل کشور به گوش می رسد و در سالن های مختلف ! و برج های مختلف! مراسم برگزار می کنند و سالهاست در کشور اسلامی مان مناصبی را در اختیار دارند، چقدر برای نسل من کار کرده اند که شهرمان پایتخت مقاومت بماند؟ بنده منکر تلاش های ایشان در زمان جنگ نیستم اما جوان های امروز جوان های امروزند! در این سی سال یا بیست و اندی سال پس از جنگ برای جوانان ما چه کرده اید؟ دزفول را توانسته اید پایتخت مقاومت ایران نگهدارید؟ یا اینکه دزفول را به شهری خسته ونالان شهری که تکلیفش با خودش روشن نیست تبدیل نموده اید، الان هرکس هم بخواهد کاری بکند باید از سد تنومند شما رد شود.

شهری که معلوم نیست چه کسی باید حرف آخر را بزند شهری که همه در آن خود بزرگ پنداری کاذب دارند! و شهری که دوران گذار خطرناکی را طی می کند و همه ما و شما فقط نظاره گریم و سال تا سال در اقصی نقاط کشور جشنی می گیریم و به گذشته خود افتخار می کنیم. افتخار به گذشته کافی است !!! شما حتی در انتقال آرمان ها و دلاوری های خود در هشت سال دفاع مقدس به نسل های بعد هم موفق نبوده اید! البته با عرض معذرت...

آقایان خسته نباشید! کسی منکر زحمات شما نیست امر بر برخی مشتبه نشود اما نمی توانم از تقصیرات شما و کم کاری های شما در مورد نسل جوان دزفول بگذرم نسلی که قربانی سایه سنگین شماست و در تاریکی ای که سایه شما ایجاد کرده رشد کرده است. خواهشمندم پز بچه مسجدی ها را هم ندهید این بچه ها ربطی به کسی ندارند و با خون دل خوردن در جاهای مختلف شهر علمی برافراشته اند! پیشنهاد حقیر این است که همچون گذشته به افتخاراتی که در ایام ماضی داشته اید افتخار کنید و دزفول را هم به حال خودش رها کنید که سایتان سنگین است.

آخر نوشت: واقعا خداییش شانسم نداشتیم که درست تو روز چهارم خرداد شهر نمونه شدیم که همیشه تو هیاهوی آزادی خرمشهر گم میشه اصلا توی تقویم به اسم یه شهر روز نداریم تا اونجایی که خاطر من یاری میکنه مثلا قیام مردم قم یا آزادی خرمشهر قیام مردم تبریز و اینا داریم حالا درست بعد از روز سوم خرداد که تو تقویم روز مقاومت و ایثار وپیروزی است یه روز دیگه بعدش گذاشتن روز مقاومت و پایداری روز دزفول نمیگم کار خوبی نیست ولی بی سلیقگی توش موج میزنه!به هرکی هم میگی فقط یه لبخند تحویلت میده!!!

حرف زیاد است و مجال کوتاه....

مصطفی بیاتی

مظلمه شهر من

 

  • سی دزفیل